قدم ورداشتن پسرکم

امروز در حال شام خوردن بودم که متوجه شدم سپهر خودشو به مبل گرفته و قدم بر می داره خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم که خداوند قدرت راه رفتن رو هم به دلبندم داده بعد سریعا زنگ زدن بابایی هم خبر دادم.

پسملم  از خدا می خوام همینجور که تونستی بدون کمک کسی قدم برداری و استقلالتو نشون بدی همیشه تو راه زندگی برای کارای خوب پیشقدم باشی و همیشه گامات محکم و استوار باشه .


نظرات 2 + ارسال نظر
بهشب شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ب.ظ

بزن دست خوشکله رو

ممنون دایی جون
شما که با خاله هما نمیای ببینی من چه چیزای جدیدی یاد گرفتم

خاله خوشکلت هما چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

پسم چوک دیریان چند وقت دگه باید بریت ماهیگیر بشت هه هه هه هه

دگه دگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد