چهارده ماهگیت مبارک

این روزها برایم پر شده از شمیم عطر وجودت ...و چقدر من مستم از این رایحه ی خوش

وقتی در چشمهایت خیره می شم به جرائت می توانم بگویم هنوز منظره ای به این زیبایی خلق نشده. کاش می شد این معصومیت را قاب کرد. کاش می شد تمام لبخند هایت را، شیطنت هایت را، بهانه گیری هایت را از گزند فراموشی ها دور نگه داشت....

تو بشوی انسانی 1۴ ماهه و من مادری 1۴ ماهه ...و چقدر خوشبختم این روزها... و چقدر توشه کم داشتم از این هستی اگر تو نبودی و مادر نمی شدم...

این روزها که می آیی  بعد هر بازی بعد هر فراق کوتاه روزانه بعد هر شیطنت کودکانه  حتی بعد هر فرصت کوتاهی که چشمانت مرا لمس نکند با ناز کودکانه ای کلمه ی ماما... مانی را با کش و قوس مخصوص خودت صدا می زنی ومن یقین کردم که می توانم. می توانم باور کنم که مال منی. شیرینی تمام نشدنی لحظه های باقی مانده از زندگیم.

دیگه واسه خودت آق پسری شدی و بهتر حرفمو می فهمی و درکم می کنی البته ناگفته نمونه شیطنتات هم بیشتر شده .دایره لغاتت روز به روز بیشتر می شه و هر روز با گفتن چیزی تازه دل مامان و بابا رو شاد میکنی اگه کلمه ای واضح برات تکرار بشه بعدش محاله که درستش یا دست و پاشکسته تکرارش نکنی اینم حرفای گل پسری...

دمپایی (دمپی) آب بده (آبده) کفش(کش) لباس بیرونشو که پوشید میره طرف جاکفشی کفششو میاره بیرون میده به من یا خودش سعی میکنه بپوشه .

اگه ازت بخوام چشم و بینی و گوشتو با اشاره نشون میدی و منو سرشار از غرور مادرانه میکنی .

عکس حیوانات رو با صداش برات تکرار می کنم یه صداهایی با من تکرار می کنی بعبع ما ما

وکار بامزه دیگه وقتی میگم پسر من کیه دستتو میزنی رو سینه می گی مه مه  (عزیز من کیه مه مه ) (نفس من کیه مه مه) ...وجالب اینه وقتی از دستت عصبانیم دستتو میزنی رو سینه می گی مه مه که یه جورایی از دلم در بیاری

یه چیزی که منو نگران کرده موضوع وزن و خوردنته خوب غذا نمی خوری سعی میکنم غذاتو متنوع درست کنم ولی بازم ...بعضی وقتا بدجور کلافه میشم و  نگران سلامتیت هستم چند تا متخصص کودکان دیدنت گفتن هیچی نیست نمیدونم دیگه چی کار کنم .فقط امیدم به خدای مهربونمه که تا اینجا یار همیشگیم بوده و خواهد بود.

دستهایم را بالا می برم و برای همه فرشته های نازنین و مادران همیشه نگران دعا میکنم

خدایا همه فرشته ها را از گزند حوادث محفوظ بدار.

بارخدایای مهربان خط مشی را برای ماداران پررنگ تر از قبل نشان بده و در تربیت فرزندی صالح مدد کن.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۴ ماهگیتو با تاخیر آپ کردم سرماخورگی شدیدم باعث شد نتونم طرف کامپیوتر بیام

نظرات 2 + ارسال نظر
بهشب دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://behshab.blogsky.com/

مبارک بادا سپهر خان یادت باشه که وقتی بزرگ شدی قدر مامان و بابا رو بدونی،راستی خوب غذا بخور تا قوی بشی.می زنیا

ممنون دایی جان آره می زننننم

خاله هما یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ

اون ور بستنیتوخاله گاززده چقدر خوشمزه بود دندونای کی بزرگه وایییییییییییییییییییییییییییییی چقدر پسرم نازه خاله قربونت بشه

نوووووش جانت آره مامانم وقتی خوشمزه میشم بهم میگه دندون گنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد