جمله بندی پسرک

رستوران رفتیم ،آقا آب مادنی داد دیگه غذا خوردیم ،

امروز با لحن بامزه ای این جملاتو به من می گفت دردونم .

خیلی شیطنتاش زیاد شده و بدتر از همه ،با بچه ها که بازی می کنه و اگه حرفشون وفق مرادش نباشه اونارو به کتک می گیره که این حرکتش بعضی وقتا نگرانم می کنه و شرمنده بچه ها و خانودشون میشم .

سلامتی و محفوظ بودنش در برابر هر گزندی رو به خدای بزرگم سپردم که خودش سپر بلای پسرمه ..




دلتنگم


وقتی نیستی

پ                س                  ر                        م


خبری از شیطنتات و سرو صدای کودکانه ات نیست .

دلتنگتم ....

امروز پسریم با خاله سهیلا پارک رفتند و ساعتها من بدون پسریم...

عکس

دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلندتر است


دست پرمهر مادرتنها دستی است ، که اگر کوتاه از دنیا هم باشد،

                                   از تمام دستها بلندتر است.

مادر نوشته می شود ولی فرشته خوانده می شود .

                                     دستان پرمهرت را میبوسم مادر . روزت مبارک

---------------------------------------------------------------------------------------


----------” ن


اینم لبخند زدن سه وروجک (مهمونی خونه خاله سهیلا بمناسبت روز مادر)


نهایت ریسه رفتن



 



پسری مهربون

سلامم را با یه دنیا عشق بپذیرید که بی صبرانه منتظر بودم وب داشته باشم و بهتون سر بزنم .

دنیای پسریم پاشو فراتر گذاشته و تو نگاهش دنیا بزرگتر از قبل شده اینو می تونی تو حرفاش و کاراش بفهمی .

خیلی شیرین زبون شده . تقریبا جملاتش رو می تونی بفهمی چی می گه . درسته جملاتشو خوب ادا نمی کنه ولی خیلی بامزست از ایشالا گفتنش (کشتمش که امیر محمد توبرنامه هزارو شصت و شونزده میگه ) تا تبلود تبلود تبلودت مبارک خوندنش .

صبح ها تا ساعت 12 که مهدکودکه ، عصرها هم بازیش  تعمیر ماشینش و دوچرخش ، خرید کردن واسه مامان و خلاصه روزاشو اینجوری می گذرونه . علاقه زیادی به کارای مکانیکی داره و فقط اگه باباشو ببینه که وسایل تعمیراتی دستشه و داره کاری می کنه محاله که سپهرو صداش کنی و جوابتو بده . میخ کارای باباش می شه .

بازی خرید کردن واسه مامان هم اینجوریه که می گه مثلا با حالت سوالی می پرسه ماست میخای؟ و اگه بله منو شنید مثلا بهم ماست میده بعد میگه پول بده میگم چنده ؟ اکثر اوقات میگه ده که مثلا پول بهش میدم و میگم گرونه ارزونتر حساب کن ،می گه بسه بسه  ...

البته بازیهای دیگه از جمله قایم موشک که وقتی نوبتش برای قایم شدن می رسه وقتی می گم بیام ؟میات بیرون و می گه اینجاستم و نمی ذاره پیداش کنم هنوز خوب بلد نیست ولی باهم بازی می کنیم ، بدو بدو کردنو خیلی دوست داره تو خونه می گه بدو بدو کنیم ، و بازی با اسباب بازی و کتاباشو البته قصه شنیدنو هم دوست داره .

هنوزم مثل قبل بازی کردن رو با بچه های دیگه رو دوست داره و از تو جمع بودن احساس رضایت می کنه .

پسریم سرشار از احساسات پاکه، که ابراز علاقه بی ریاش ، به دلم میشینه . اگه بگم جاییم درده سریعا بوسم می کنه و می گه خوب شد . اگه براش چیزی خریدم بوسم می کنه و بغلم می کنه ...

تو این مدت که نبودیم دوبار مسافرت زمستانی رفتیم و برف بازی کردیم . مشهد و بعد از اون سپیدان .سپهر برا اولین بار برف دید و حسابی برف بازی کرد و براش تازگی داشت .


پپلی مهربون ، از خدای مهربانتر از تو میخواهم که فرداهات ، مثل الان ، مثل امروز،که  بی ریا ومهربان و پاک و دوست داشتنی و شاد هستی پایدار بمونه و پاشو فراتر بگذاره و گسترده بشه . الهی آمین

-------------------------------------------------------------

عکسای پپلی مهربونم

رئوف بلا و دوست داشتنی پسر عمه سپهر



خورگو مهر91



توی قطار مسیر مشهد



برف بازی مشهد






پسری دوست داشتنی خودمممممممممممممم

سلامممم

امروز هوای بندر بارونیه و خیلی عالی با خاله سهیلا به قول سپهر (خاله بزورگ ) رفتیم لب دریا و نم نمک بارون هم خیسمون کرد و پسری هم کلی بخاطر بارون ذوق کرد و خیلی خوش گذشت جای همتون خالی بود .

امروز بابا امیر خیلی خوشحال بود صبح که رفته بودم کلاس آق بابا به پسری گفته بود که برو لباستو ببوش تا بریم ولی غافل از اینکه گل پسر مستقلم گلیم خودشو از آب می کشه بیرون فکر کرده یه چیزی گفته و پسری رفته دنبال کار خودش

ولی دقایقی بعدبابایی با دیدن پسری که شلوار تو خونه ای رو در اورده و شلوار بیرونی پوشیده ذوق زده شده و خیلی بابت اون احساس غرور می کرد اینو تو چشاش خوندم .

خدا رو شکر می کنم که تونستم با وجود پدری مهربون مثل آق بابا پسری مستقل و فول اعتماد بنفس تربیت کنیم و شاکر خدایی مهربونم که در همه لحظات زندگیم از لطفش بهره مند بودم و خط مشی رو بهم نشون داده

تقریبا پسریم دیگه کلمات رو بهتر از قبل تلفظ می کنه و جملات کوتاه می گه و چند تا شعر کوتاه می خونه البته با کمک خودم


مامان                      سپهر


کبوتره می گه       بگ بگ بگو 

مامان جونم          کصه بوگو

-----------------------------------

جوجه میگه             جیک جیک

من کوچیکم             خلی کوچیک

------------------------------------

ای بچه                   ب دندون

نرو سراغ                  قندون

اینقد نخور                 شینی

شب خواب بد           بینی

خواب یه کرم            گنده گنده

که دندوناتو                  خوده

و دست می گیره به صورتشو می گه آخ دندونم آخ دندونم البته به این واضحی نمیخونه ولی خیلی شیرین و دوست داشتنی ادا می کنه

البته همش شیرین کاری در کار نیست خیلی خیلی شیطون شده و گاهی وقتا کلافم می کنه که نمی دونم الان باید چه عکس العملی در برابر واکنشش نشون بدم ولی سعی میکنم صبوری کنم وبا بی توجهی نشونش بدم که کار خوبی نمیکنه ولی خیلی سخته اما شدنی...

خلاصه باید قبول کنی که اقتضای هر سنی یه جور رفتاری رو می طلبه چون قبول دارم باکنار اومدنش راحتترم.

پروژه گرفتن از پوشک هنوز ادامه داره ولی خوشبختانه با مربیش صحبت کردم و توی مهد دیگه مامی نمی شه و این به راه افتادنش کمک می کنه . 

خورد و خوراکش هم بد نیست خدا رو شکر از تو میوه های زمستونی و پائیزی انار و پرتقال و دوست داره ولی انار در ارجعیته و عاشق کبابه چند مدت که رستوران شرکت بدلایلی تعطیله  هفته ای دو بار کباب می خواد و کوبیده دوست داره

از تنقلات طرفدار بستنی پسه به قول خودش(پسته) شوشور(چوب شور) آشک(لواشک) و کشکه

البته ناگفته نمونه پفک هم خیلی دوست داره ولی سعی می کنم تا جایی می تونم این جور چیزا رو بهش ندم ولی چاره ای نیست اگه کسی دستش باشه می خواد و می خوره

--------------------------------------------------------------------------------------

چند تا عکس از سپهر و سارا و نگار به قول سپهر (گار)


بسنی خودنمون



به چه خومزه .......توی هوای آزاد مثل خورگو می چسبه