مهدکودک جیگرم

سلاممممم وای چقدر دلم واسه وبم تنگ شده بود اومدم با کلی خبر حدود یک هفته است که پپلم مهدکودک میره روز اول که خونه نبود سکوت خونه کلافم کرده بود و همش فکر می کردم که خوابه و وقتی می رفتم تو اتاقش و می دیدم نیست دلم واسش یه ذره می شد واسه خنده هاش و شیطنتاش .

۲روز اول تا ساعت ۱۰موند و نق نق کرد و اوردیمش خونه و بعد از اون وقتی می خواستم بذارمش گریه می کرد ولی دو روزه که دیگه خودش ساکشو می گیره و میره و گریه نمی کنه و من خیلی خوشحالم چون وقتی دنبالم گریه می کرد دلم واسش ریش می شود و دپرس می شودم

حالا وقت واسه کارام مخصوصا خیاطیم دارم و می تونم با یاری خدای مهربونم  با برنامه ریزی به اهدافم دست پیداکنم . مربیش هم اسمش سپیده ست و دیروز بهم گفت سپهر دیگه می مونه و خوب بازی می کنه و منم ازش تشکر کردم و از همینجا از زحماتش کمال تشکر رو دارم و براش آرزوی سلامتی می کنم .

عصرها رو سعی می کنم وقت واسه بازی کردن با پسری بگذارم و حسابی سرم شلوغه چون کلاس و متد جدید لباس شبو لباس عروس هم می رم و خیلی خسته می شم و خوب بگذریم .... از دنیای رنگارنگ پسریم بگم

رنگ قرمز رو یاد گرفته و می گه گرمز و مچاله کاغذو می گه ماچاله و تقریبا جمله های کوتاه و می گه ومفهومشو می رسونه

من بلدم -بریم بعزی(بازی)-آدانس بده- خاله خریده-مامان منه-آب بازی آله آله؟ با حالت سوالی (برا تائید کردن حرفش) -کوجاست با حالت سوالی

خیلی شیطون و بلا شده وخدارو شکر می کنم که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی از سلامت کامل برخورداره  

یا رب تا حالا که خودت یاری دهنده پسریم تو لحضه های پر خطر بودی و هستی و خواهی بودژ به حرفای دلم گوش ده :

خدای مهربونم تو لحظه های که جز تو امیدم به کسی نیست و فقط و فقط دلم به تو خوشه تنهام نذار و دستای پرالتماسمو با آغوش باز بپذیر و مرا غرق از آرامش با تو بودن کن

یاری دهنده من یاریم کن در تربیت فرزندی صالح باهوش و خلاق الهی آمین

الهی لحضه ای من را از خود دور نکن و نور چشمی به کارهایم داشته باش و رهنمود من در کارهای ریز و درشتم باش که جز تو امیدی ندارم مهربانم 

-----------------------------------------------------------------------------

چند تا عکس از سپهر


الهی بزرگ مرد کوچکمو ببین(تو رو خدا مارک لباسشو)



مارک لباسشو موبایلش کرده الو الو خوبی



اینجا داره شماره میگیره




/عشق من بگو....

عشقولانه من


چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش میکنم

قلب شکسته ی تو رو خودم نوازش می کنم

نمیذارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی

تا وقتی من کنارتم به هر چی می خوای میرسی

خودم بغل میگیرمت ، پر میشم از عطر تنت

کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت

خودم به جای تو شبا بهونه هاتو میشمرم

جای تو گریه می کنم جای تو غصه می خورم

هر چی که دوست داری بگو حرفای قلبتو بزن

دلخوشی هات ماله خودت درد دلت برای من

من واسه ی داشتن تو قید یه دنیا رو زدم

کاشکی ازم چیزی بخوای تا بتو دنیا رو بدم

عکسای تولد


سلامم این هم چند تا عکس از شب تولد که موفق شدم از این بچه های شیطون بگیرم واقعا نتونستم یه عکس دسته جمعی از بچه ها بگیرم چون هر کدومشون دنبال کار خودشون بودن و یه جا نمی ایستادن که از خدا سلامتی همشونو خواستارم و می خوام همیشه پر شور و هیجان واسه بابا و ماماناشون باقی بمونن 



می گی وایستا عکس بگیری اینجوری ژست میگیره



از سمت راست ارمیا و سپهر و بردیا و نگار دختر دایی سپهر



از سمت راست نگار مبینا سارا  سپهر و مبینا دخترخاله سپهر که ایستاده و حورا دختر عموی سپهر و مرتاش دوستش



شمع فوت کردن سپهر که اجازه روشن کردن شمع و نمی داد بلا


دختر عمو و پسر عمه سپهر 

--------------------------------------------------------

روز جشن به آق پسرم خیلی خوش گذشت و حسابی با دوستاش بازی کرد  البته امیدوارم به دوستاش هم همینطور خوش گذشته باشه راستی قبل از جشن تلفن که زنگ می خورد بدو زودتر از همه گوشی و جواب میداد وبه هر کی پشت خط بود خیلی بامزه می گفت تولد منه ...

۲بار که خیلی تو جشن ذوق کرد یکی موقع شمع فوت کردن و یکی وقتی کادوی بابا امیر رو دید (ماشین شارژی) خیلی خوشحال شد و همه بچه ها می خواستند با هم سوار ماشین بشن و   همیشه کارای بچه ها شیرین و دوست داشتنیه و بزرگترارو می خندونن

از همه دوستان و مامان وباباها و مخصوصاخاله هدی و دنیا که تو این جشن خیلی کمکم کردن ممنونم


دردونه تولدت مبارک

امروز خدا یه گل به زمین هدیه دادوزمین اون گل وبه دست سرنوشت دادوسرنوشت اون گل روتوقلب ما کاشت تا باغچه عشقمون خالی از گل نباشه و همیشه سبز بمونه

گل باغ زندگیمون تولدت مبارک            

 تولد تولد تولدت مباررررررررررررررررررک

بیا شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی 

پسرم ای ظرافت تپش قلب چکاوک، تو را بر رفیع ترین قله ی احساسمان قرار داده و با تمام وجود فریاد بر می آوریم

که روشن ترین فرداها تقدیم تو بادا تولدت مبارک


۳ روز دیگه تا ت و ل د

مامان                                                              سپهر


یه توپ دارم                                      کلکلی

سرخو سفیدو                                  ابی (با فتحه)

می زنم زمین                                  اوا

نمیدونم                                          کجا کجا

بابام بهم عیدی داد یه توپ                کلکلیییییی

 این شعرو این جوری می خونی عجیجم


قربون زبون شیرینت برم خیلی بانمک حرف میزنی و کلمات و ادا می کنی چند روز پیش داشتم لباست و اتو می کردم که بهم گفتی کی خریده با حالت سوالی گفتم چی اشاره کردی به لباست و خیلی ذوق کردم از طرز سوال کردنت خدا رو شکر که روز به روز بالنده تر و با هوشتر از قبلی

 ۳ روز دیگه تا تولدت مونده و وقتی تو خونه می گیم تولد سپهره می گی تبلود منه می گیم شمع فوت می کنی ادای فوت کردن و در میاری خلاصه خیلی ذوق داری واسه تولدت امیدوارم روز تولد و جشنت بهت خوش بگذره و تمام تلاش من و آق بابا واسه خوشنودی گل پسرمونه .

میشینم (بشینم ) سارا (شادا) آدامس (آدانس) دیگه یادم نمیاد کلمات جدیدی که یاد گرفتی

و خلاصه خیلی بلا و شیطون شدی که یه وقتایی منو تا مرز گریه کردن می رسونی ولی دوباره همدمم میشی و منو میبوسی و خستگی رو از تنم دور میکنی .

بعد از تولد پسری قراره اونو مهد بزارم تا بتونم به خیاطی و طرح دادنم برسم فقط از خدا میخام  بتونه خوب با بچه ها ارتباط برقرار کنه و از اونجا خوشش بیاد.


خدای خوب و مهربون

پسرم هدیه ای که خودت به من دادی

من درنگهداری این هدیه تمام تلاشم رو بکار میگیریم

ولی میدانم و میدانی که نگهدارنده تویی

پس

 از خودت میخواهم که نگهدارش باشی

امین


**********************************************

عکس و طرح فیگور از مبینا


 

بزرگ مرد کوچک بدنسازم