دیروز عصر برا آب بازی و گل بازی ، پسری رو به ساحل سورو بردیم .رئوف نازی پسر عمش هم باهامون بود . پسری قبل از این چند بار دیگه هم به دریا رفته بود ولی این بار چون چهار دست و پا می رفت ذوقی دیگه داشت . تا اونو گذاشتیم تو آب کنار رئوف ،بعد از چند لحضه برانداز کردن دور و برش و یه کمی دست دستی کردن تو آب ، شروع کردن چهار دست و پا رفتن روی شنهای خیس کنار ساحل و از اینکه خودش می تونست هر جا دلش می خواست بره عجیب ذوق می کرد .
همینجور که می رفت آواز دده ده ده هم می خوند و واسه خودش حال می کرد . ناز گلم دیگه کم کم داره بزرگ می شه خدارو شکر این دفعه شنهای دریا رو نخورد فقط اگه صدفی می دید می خواست بزاره تو دهنش .
گل پسرم طبیعت و خیلی دوست داره اینو تو این چند باری که مسافرتای کوتاه داشتیم فهمیدم از آب و هوای خوب و جاهای سبز و دیدنی لذت میبره و همچنین دیروز هم که رفته بودیم دریا از این ساحل زیبا و قشنگ و دریای پرآب کلی ذوق کرد .(این یکی رو با مامانش رفته )
امیدوارم وقتی بزرگ شدی قدرشناس نعمتهای زیبای خدای مهربون باشی و در خوب نگاهداشتن خلقت به این زیبایی و باشکوهی کوشا باشی تا همیشه از این فضای پاک و دوست داشتنی لذت ببری پسری مهربون .