خانه عناوین مطالب تماس با من

سپهر

سپهر

درباره من

هدیه ای از طرف مامان و بابا برای پسر طلای ما ادامه...

پیوندها

  • دایی مجید
  • زن دایی راحیل
  • دختر دایی سارا
  • دایی بهروز
  • بابایی
  • مامان سایت
  • امیر سام مامان وبابا
  • مامی سایت
  • گالری عکس متنوع
  • بهار وبلاک
  • نی نی وبلاگ
  • سلامت
  • کتابک
  • تزئین
  • کودکانه
  • بازی
  • غذای کودک
  • بافتنی
  • یک دوست
  • شکلک
  • ایده های زیبا
  • بخند و فقط بخند
  • جغد بندری
  • بهروز

دسته‌ها

  • آلبوم 5

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • مبارررررررررررررررررررررررررررررک
  • بچه ها را دریابیم
  • نقاش کوچولوی مامان
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • تیر 1393 1
  • مهر 1392 1
  • تیر 1392 3
  • خرداد 1392 1
  • اردیبهشت 1392 2
  • بهمن 1391 1
  • آذر 1391 1
  • آبان 1391 1
  • مهر 1391 3
  • شهریور 1391 1
  • مرداد 1391 2
  • خرداد 1391 1
  • فروردین 1391 2
  • اسفند 1390 4
  • بهمن 1390 3
  • دی 1390 3
  • آذر 1390 3
  • آبان 1390 2
  • مهر 1390 3
  • شهریور 1390 3
  • مرداد 1390 7
  • تیر 1390 3
  • خرداد 1390 5
  • اردیبهشت 1390 6
  • فروردین 1390 3
  • اسفند 1389 2

آمار : 31217 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • این هم از عکس هایی که قول داده بودم. شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 17:06
    اینجا من دارم می گم:بووووووووو عکس ها را مامان گرفته.
  • بیا شمع ها رو فوت کن.مامانی تولدت مبارک شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 16:59
    دیشب خاله سهیلا با دایی مجید کلی مامانمو سوپرایز کردن . اونو به بهانه ای کشوندن خونه مامان فاطمه و براش کیک تولد گرفتن و مراسم بیا شمعها رو فوت کن و از این حرفا... ولی جای بابایی خیلی خالی بود چون شب کار بود و خوشحالی مامانمو ندید . خیلی خوش گذشت و کلی رقصیدیم،راستی بچه ها من اولین سالی بود که تولد مامانم رو می دیدم....
  • تسلیت میگم بابا جون جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 09:29
    رفتی ولی یادت در دلهاست بابا جون تسلیت میگم مامان بزرگ خوبی داشتی
  • شکرگزارم از وجودت سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 15:30
    ۷ماهگی سلام وروجک مامان امروز ۶ ماهگیت تموم شده و به بهانه ۷ ماهگیت اومدم بگم که از قبل باهوشتر و شیطونتر شدی و خدا رو شکر میکنم به خاطر وجودت ... افرادخاصی مثل عمه و خاله و دایی و عمو رو خوب تشخیص میدی و به خاطرشون ذوق میکنی وقهقهه می زنی که مامان عاشق قهقهه زدنته . برا رفتن دنبال بابات بهونه میگیری مخصوصا اگه بگه...
  • عیدتون مباررررک سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 01:31
    عیدتون مبارک عید همه خاله ها عمم دایی ها عمو ها بابا جون و مامان جو نا همه همه مبارررررررررک باشه دستای کوچیکمو بالا میگیزم و از خدای مهربون میخام توی سال جدید تنمون سالم دلمون شاد لبمون خندون باشه و همه به آرزوهای قشنگشون هر چه زودتر برسن می دونی واسه چی این چند روز نبودم آخه اثاث کشی داشتیم دیگه نمیتونستم بیام بهتون...
  • آتلیه دایی مجید دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 19:17
    نمیدونم چرا همش میگن سپهر اینجا رو ببین (اصلا با این کارای شما خندم نمیاد) اینجا که آتلیه نیست اتاق منه!
  • روز اول سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 17:02
    سلام من سپهرم الان ۵ ماه و یک روزه که پامو تو این دنیای عجیب غریب و دوست داشتنی گذاشتم .اصلا می خوای از همون روز اول واستون تعریف کنم چی شد ، من ساعت هشت ونیم روز جمعه دوم مهر بدنیا اومدم خیلی بی تاب بودم مامانمو ببینم و پیشش برم ، اصلا می خواستم ببینم چه شکلیه تازه گشنمم شده بود تا بالاخره بعد از تقریبا یک و نیم دو...
  • 67
  • 1
  • 2
  • صفحه 3