تسلیت میگم بابا جون

رفتی ولی یادت در دلهاست  

بابا جون تسلیت میگم مامان بزرگ خوبی داشتی

شکرگزارم از وجودت

۷ماهگی

سلام وروجک مامان امروز ۶ ماهگیت تموم شده و به بهانه ۷ ماهگیت اومدم بگم که  از قبل باهوشتر و شیطونتر شدی و خدا رو شکر میکنم به خاطر وجودت ...

افرادخاصی مثل عمه و خاله و دایی و عمو رو خوب تشخیص میدی و به خاطرشون ذوق میکنی وقهقهه می زنی که مامان عاشق قهقهه زدنته . برا رفتن دنبال بابات بهونه میگیری مخصوصا اگه بگه میخوام برم دده و میخوای دنبالش بری و بابای مهربونت با دست پر مهرش تو رو بغلت میکنه و دنبال خودش میبره

چیزی که تو دستته رو میتونی  از این دست به اون دست جابجاش کنی و اگه هر دو دستت پر باشه اون اسباب بازی رو که دوست داری تو دستت نگه میکنی و اون یکی رو میندازی و حسابی لیسش میزنی و هرازگاهی اونو برانداز میکنی .

از این ور به اون ور غلت میزنی اگه چیزی مانعت بشه گریه میکنی که اونو وردارم تا به کارت ادامه بدی . با آب دهنت حباب درست میکنی (الهی قربونت برم این کارت واسم خیلی قشنگه ) و صداهای خاصی از گلوت در میاری و یه داد و هواری راه میندازی که نگو و نپرس بو پو بوووو پووو

تو این حالت ازت عکس گرفتم برات میزارم ببینی

وقتی روی شکم خوابیدی چیزی جلوت میزارم که تشویق بشی بیای جلو به جای جلو اومدن عقب عقب میری مامان پاهای کوچکتو میبوسه عزیزم 

صبحها وقتی زودتر از مامان بیدار میشی با پتو یا ملحفه ای که کنارته بازی میکنی و خیلی وقتا مامانو بیدار نمی کنی . ولی شیطونکم اگه خسته بشه و مامان بیدار نشه نق نق میزنی و نگام میکنی که ببینی بیدارم یا نه . بارها شده خودمو به خواب زدم  و حالاتتو نگاه میکنم برام لذت بخشه عزیزم

وقتی میبینی من و بابا تو خونه خوشحالیم یا گرم صحبت کردنیم ذوق میکنی و خوشحالی و ما هم از وجود پسری مثل تو شکرگزاریم

عیدتون مباررررک

عیدتون مبارک عید همه خاله ها عمم دایی ها عمو ها بابا جون و مامان جو نا همه همه مبارررررررررک باشه 

دستای کوچیکمو بالا میگیزم و از خدای مهربون میخام توی سال جدید تنمون سالم دلمون شاد لبمون خندون باشه و همه به آرزوهای قشنگشون هر چه زودتر برسن



می دونی واسه چی این چند روز نبودم آخه اثاث کشی داشتیم دیگه نمیتونستم بیام بهتون سر بزنم ببخشی منو

راستی از طرف کار بابام خونه سازمانی بهمون دادن اونجابا دوستای جدید آشنا میشم اما..... الان بابا جون که میره سر کار من و مامانم تنها خونه ایم و خسته میشیم وقتی بابام میادحال می کنم مخصوصا وقتی میگه بابا دده من قند تو دلم آب میشه و با خندم جوابمو بهش میدم میگم بریم بابا جونی....

اینم عکسم موقع دده رفتن (ببین چه جوری ذوق میکنم)




الان می تونم حریره بادوم و سوپ بخورم ولی زیاد دوست ندارم چون مامانی زحمت کشیده چند قاشقی میخورم تا خوشحال بشه

 بالا پایین پریدنو خیلی دوست دارم البته  با کمک مامانی و بابا جونی