چشم پسری

سلاممم امروز صبح که من حموم بودم و آق بابا مشغول صحبت با تلفن .یکدفعه صدای جیغ سپهر و شنیدم و من و آق بابا هراسان سمت پسری اومدیم و دیدم بله سپهر از دوچرخه که نزدیک دیوار بوده افتاده زمین و صداش در نمیاد و گریه می کنه

عزیزک مامان نمیدونی چه حالی شدم و تو دلم چه آشوبی به پا شد و دلم واسه گریه کردنت ریش  می شد قربونت برم . یه کوچولو بی احتیاتی مامان و آق بابا و ذهن جستجو گرانه و خلاق پسری این بلا رو سرت اورد که باعث کبودی و ورم زیر چشمت شده و مامان واسه اون هر وقت نگات میکرد شرمنده میشود که نتونسته از این کوچولوی معصوم و دوست داشتنیش خوب مواظبت کنه چشای قشنگتو می بوسم که خداوند مهربون اونو تو این موقعیت محفوظ نگه داشته و دستمو بالا می برم و واسه قشنگیهای این دنیا که یکیشم تویی خدا رو شاکرم .

راستی مامان فاطمه و مخصوصا خاله هما که خودشو مامانت میدونه منو سر این قضیه خیلی دعوا کردند که نتونستم ازت خوب نگهداری کنم منم به اونو حق میدادم آخه یه کوچولو کوتاهی کردم 

خدا رو واسه همه نعمتهات و رحمت هات و برکاتت و زیبائیهای وصف نشدنیت شکر.......

خونه ارمیا

سلاممم

دیروز پسری از صبح خونه ارمیا بود(پسر دوست مامان لیلا) و  حسابی بازی کردند و عصر با خاله راضیه و ارمیا رفتیم پارک جاتون خالی خیلی خوش گذشت ....

از شیطنت دوتاشون موفق شدم همین چند تا عکس بگیرم که واستون گذاشتم

-------------------------------





تولد 2 سالگیتون مبارک

تولدتون مبارک                   

سارا و نگار جان تولد دو سالگیتون مبارک باشه از خدا میخوام همیشه لبتون خندون ، دلتون شاد زیر این آسمون قشنگ زندگی پرباری داشته باشی 

البته باید ببخشید که با کمی تاخیر بوده و از تاریخ تولدتون گذشته چون موفق نشدم لینگ بشم و عکساتونو آپ کنم

--------------------------------------------

اینم چند تا عکس از تولد