عکس


عشق دریا و آب بازی



ببین چه خوشل شنا می کنم



ببینم چه مزه ای؟



قدر این گلا رو باید دونست



سارا گلی ، سپهر همچنان در حال شیطنت ، نگار نازی(دختر دایی های گل و بلبل )



رئوف طلا پسر عمم 


مسافرت سپیدان

یه مسافرت کوچولوی چهار روزه رفتیم . مامان فاطمه و بابا علی ،دایی هادی و زن دایی و سارا ،خاله سهیلا و مبینا ، خاله هدیه و هما با ما بودند. یه شب جهرم موندیم روز بعد سپیدان رفتیم خیلی هواش خوب بود جاتون خالی . راستی آبشار مارگون هم دیدیم چشممون با این همه آب روشن شد (سپاس خدای مهربون به خاطر این همه نعمتهای زیبا و وصف نشدنیش) خیلی خیلی قشنگ بود حسابی لذت بردیم .

چون مدتش کوتاه بود و زمان کم ،پسملی یه کوچولو از تو ماشین نشستن خسته شده بود و بهونه خونه رو می گرفت ولی رو هم رفته خوش گذشت و قندکم حسابی با سارا و مبینا بازی کرد.

این هم چند تا عکس از سفرمون


هدیه بابا حسین دستش درد نکنه(آن آن آن)



داره دالی بازی می کنه و می خنده (جهرم )



از سمت راست سارا مائده سپهر مبینا



پوست هندونه و خربزه رو بهم می ریزه و ذوق می کنه


/


(آبشار مارگون)




تو این شلوغی لثه هام هم وقت گیر اوردن





سارا گلی سپهرو می بوسه







عکس


                                                                          اسباب بازیهاشو می ریزه و می خنده ...


این هم از عکس هایی که قول داده بودم.






اینجا من دارم می گم:بووووووووو
عکس ها را مامان گرفته.

آتلیه دایی مجید


نمیدونم چرا همش میگن سپهر اینجا رو ببین (اصلا با این کارای شما خندم نمیاد) اینجا که آتلیه نیست اتاق منه!