مسافرت سپیدان

یه مسافرت کوچولوی چهار روزه رفتیم . مامان فاطمه و بابا علی ،دایی هادی و زن دایی و سارا ،خاله سهیلا و مبینا ، خاله هدیه و هما با ما بودند. یه شب جهرم موندیم روز بعد سپیدان رفتیم خیلی هواش خوب بود جاتون خالی . راستی آبشار مارگون هم دیدیم چشممون با این همه آب روشن شد (سپاس خدای مهربون به خاطر این همه نعمتهای زیبا و وصف نشدنیش) خیلی خیلی قشنگ بود حسابی لذت بردیم .

چون مدتش کوتاه بود و زمان کم ،پسملی یه کوچولو از تو ماشین نشستن خسته شده بود و بهونه خونه رو می گرفت ولی رو هم رفته خوش گذشت و قندکم حسابی با سارا و مبینا بازی کرد.

این هم چند تا عکس از سفرمون


هدیه بابا حسین دستش درد نکنه(آن آن آن)



داره دالی بازی می کنه و می خنده (جهرم )



از سمت راست سارا مائده سپهر مبینا



پوست هندونه و خربزه رو بهم می ریزه و ذوق می کنه


/


(آبشار مارگون)




تو این شلوغی لثه هام هم وقت گیر اوردن





سارا گلی سپهرو می بوسه







نظرات 1 + ارسال نظر
مامان مریم شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.amirhesam-f.blogfa.com

سلام منون خانمی به من سرزدی کلوچه روببوس ونوشته هات عالی بود خدا برایت حفظش کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد