پانزده ماه از بودن با تو ومن همچنان غرق در غرور مادرانه مست از وجودت به خود می بالم...
دامنه لغاتت هرروز فراتر ازقبل شده وهرماه چیزای جدیدی یاد میگیری عکسا روببینین رو یادداشت بعدی از کاراش میگم فعلا خیلی عجله دارم
بستنی خورون
دوش دارلم چپکی برم بالا
رقص شب یلداپسری
اینم نگار جون
ای جان سپهر خان می بینم که بستنی میزنی و با هر آهنگی میرقصی حتی با صدای چرخ خیاطی مامان بزرگ
دایی خیلی بددددددی
شوخی کردم پپهری
میدوووووونم