عکس

سلاممم من اومدم با چند تا خرابکاریاز پپلی


کششششمو در میارم و می خندم



دوباره میگذارمش تو جاکفشی



براخودم دست می زنم



اینم یه خرابکاری خطرناک....


عکس

سلامممم پسریم بدجوری به انیشتن کوچولو عادت کرده دست منو می کشه میبره جلوی کامیپوتر میگه بع بع و کلی با برنامه هاش سرگرم میشه

------------------------------------------

چند تا عکس از پپلم


یکی دوتا سه تا دندون دارم




چهارده ماهگیت مبارک

این روزها برایم پر شده از شمیم عطر وجودت ...و چقدر من مستم از این رایحه ی خوش

وقتی در چشمهایت خیره می شم به جرائت می توانم بگویم هنوز منظره ای به این زیبایی خلق نشده. کاش می شد این معصومیت را قاب کرد. کاش می شد تمام لبخند هایت را، شیطنت هایت را، بهانه گیری هایت را از گزند فراموشی ها دور نگه داشت....

تو بشوی انسانی 1۴ ماهه و من مادری 1۴ ماهه ...و چقدر خوشبختم این روزها... و چقدر توشه کم داشتم از این هستی اگر تو نبودی و مادر نمی شدم...

این روزها که می آیی  بعد هر بازی بعد هر فراق کوتاه روزانه بعد هر شیطنت کودکانه  حتی بعد هر فرصت کوتاهی که چشمانت مرا لمس نکند با ناز کودکانه ای کلمه ی ماما... مانی را با کش و قوس مخصوص خودت صدا می زنی ومن یقین کردم که می توانم. می توانم باور کنم که مال منی. شیرینی تمام نشدنی لحظه های باقی مانده از زندگیم.

دیگه واسه خودت آق پسری شدی و بهتر حرفمو می فهمی و درکم می کنی البته ناگفته نمونه شیطنتات هم بیشتر شده .دایره لغاتت روز به روز بیشتر می شه و هر روز با گفتن چیزی تازه دل مامان و بابا رو شاد میکنی اگه کلمه ای واضح برات تکرار بشه بعدش محاله که درستش یا دست و پاشکسته تکرارش نکنی اینم حرفای گل پسری...

دمپایی (دمپی) آب بده (آبده) کفش(کش) لباس بیرونشو که پوشید میره طرف جاکفشی کفششو میاره بیرون میده به من یا خودش سعی میکنه بپوشه .

اگه ازت بخوام چشم و بینی و گوشتو با اشاره نشون میدی و منو سرشار از غرور مادرانه میکنی .

عکس حیوانات رو با صداش برات تکرار می کنم یه صداهایی با من تکرار می کنی بعبع ما ما

وکار بامزه دیگه وقتی میگم پسر من کیه دستتو میزنی رو سینه می گی مه مه  (عزیز من کیه مه مه ) (نفس من کیه مه مه) ...وجالب اینه وقتی از دستت عصبانیم دستتو میزنی رو سینه می گی مه مه که یه جورایی از دلم در بیاری

یه چیزی که منو نگران کرده موضوع وزن و خوردنته خوب غذا نمی خوری سعی میکنم غذاتو متنوع درست کنم ولی بازم ...بعضی وقتا بدجور کلافه میشم و  نگران سلامتیت هستم چند تا متخصص کودکان دیدنت گفتن هیچی نیست نمیدونم دیگه چی کار کنم .فقط امیدم به خدای مهربونمه که تا اینجا یار همیشگیم بوده و خواهد بود.

دستهایم را بالا می برم و برای همه فرشته های نازنین و مادران همیشه نگران دعا میکنم

خدایا همه فرشته ها را از گزند حوادث محفوظ بدار.

بارخدایای مهربان خط مشی را برای ماداران پررنگ تر از قبل نشان بده و در تربیت فرزندی صالح مدد کن.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۴ ماهگیتو با تاخیر آپ کردم سرماخورگی شدیدم باعث شد نتونم طرف کامپیوتر بیام

پسر من کیه؟؟؟؟؟

سلاممممم پنج شنبه وجمعه  لار بودیم عروسی خاله سهیلا بود خیلی خوش گذشت جاتون خالی پسری هم خیلی با بچه ها بازی کرد .

میخواستم زودتراز این بیام یه خبر بهتون بدم .(سپهرپسر من کیه دو تا دستاشو میزاره روسینش میگه مه مه) دلم با گفتن مه مه خنک میشه خیلی واسم شیرینه ...

الان خوب راه میره و خیلی بلا شده و کارای بامزه ای میکنه

راستی پسری یه سرماخوردگی جزیی خورده و دوباره بدغذا شده.

چند تا عکس روپست بعدی براتون میگذارم

سیزده ماهگی

شرح حال سیزده ماهگی


پسری گاهی وقتا چنان در شتاب زمان گم می شم که نمی فهمم کی شب می شه و  کی دوباره روز از نو روزی از نو ولی هر چی هست نمیدونم که لحظات عمرم پرثمرتر از پیش در حال گذره

نمیدونم چی بنویسم ولی اینو می دونم که کوچکترین کاری که یاد می گیری و انجام می دی دنیاها برام ارزش داره و روح و جان من و بابایی و شاد می کنه.

سپهر دالی کن دستتو روی صورتت می گیری و بلند می کنی و می خندی

بوس کردنو یاد گرفتی صورتو با آب دهنت خیس می کنی و خودت ذوق می کنی و می خندی که این کارت خیلی برامون لذت داره و من و بابایی رو خوشحال می کنه و تموم خستگیمون از بین میره و این اوج لذته...

پسری من در آستانه سیزده ماهگی خیلی شیطون شده و قشنگ راه میره ولی اگه چیزی جلوش باشه نمی تونه تعادلشو حفظ کنه و می افته 

امروز که بابایی سر کار بود و با پسری تنها خونه بودم همش تو خونه راه رفت و برا یه لحظه ننشست تا اینکه خسته شد و زود خوابید 

به راحتی روی مبلا راه می ره

راه رفتن روی علفها و فضای سبز و خیلی دوست داره

بعضی روزا بدغذایی می کنه و اشک منو در میاره (دوست داره خودش غذا بخوره ) میوه رو خیلی دوست داره و خوب می خوره منم بعد از هر وعده غذایی میوه بهش میدم و با ولع نوش جان می کنه

لغاتی مثل آبا(آب) آله(خاله) بابا علی (عللی ) بییم(بریم) ادی(هدیه) و بابا و ماما..

منو خیلی شیرین صدا می کنه ماما ماما پشت سر هم و شیرینی بالاتر از این نیست که غنچت اینجوری با زبون کوچیکش صدات بزنه..

وقتی کسی رو می بینی می گیم سپهر سلام کن دسستتو میاری بالا و این کارو خیلی دوست داری


هرچند گاهی از شیطونیات دلگیر میشم

 اما.......

با تموم اینا اگه صدای خندهات تو خونه نپیچه دلم میگیره...

با همه این حرفا اگه پسر کوچولوی شیطون من نباشی

اگه نخندی

یا بلند بلند گریه نکنی

من ............



اینم چند تا عکس شیطون بلا






پسر کتابخون عکس بره رو می بینه می گه بع بع